جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت


 
  • پیام به هجدهمین دورۀ همایش «حکمت مطهّر»
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»

  • -->

    اخلاق / اخلاق در اداره / جبران کوتاهي و گناه
    عدم توفيق در توبه


    مرحوم صدوق(ره) در كتاب عيون اخبار الرضا روايتي از امام رضا(ع)نقل مي‏كند كه اين روايت بسيار اميدوار كننده است. راوي مي‏گويد: وقتي حضرت رضا(ع) در مشهد بودند در يكي از روزهاي ماه مبارك رمضان نزد حميد بن قحطبه(كه يكي از سران لشكر هارون الرشيد بود) رفتم، ديدم روزه‏اش را مي‏خورد به من هم تعارف كرد كه بيا غذا بخور، گفتم من روزه هستم و عذري ندارم، مسلماً تو عذر داري كه روزه‏ات را مي‏خوري.

    گفت نه من عذري ندارم!گفتم: اگر عذر نداري چطور روزه‏ات را مي‏خوري؟ گفت: من مي‏دانم كه خداوند مرا نمي‏آمرزد،ديگر براي چه روزه بگيرم،من كه به جهنم خواهم رفت چه طبقه اول باشد و چه طبقه آخر.

    علتش را پرسيدم، جواب داد: قضيه مفصلي دارم و آن اين كه: شبي در خانه‏ام خوابيده بودم كه نيمه‏هاي شب هارون مرا خواست، رفتم. هارون به من گفت چه مقدار و تا كجا با من هستي؟ گفتم تا حد جان و مالم، گفت برگرد برو به خانه‏ات؛ برگشتم ولي هنوز به خانه‏ام نرسيده بودم كه دوباره مرا برگرداندند، اين بار ديدم هارون غضبناك نشسته و شمشيري روي زانويش گذاشته است،خطاب به من گفت: تا كجا با من هستي؟ گفتم تا حد جانم، مالم و ناموسم گفت برگرد. اين بار نيز هنوز به منزلم نرسيده بودم كه براي سومين مرتبه باز به نزدهارون بازگرداندند، پرسيد چقدر با من هستي؟ گفتم تا حد جانم، مالم ناموسم ودينم. گفت: همين را مي‏خواستم. شمشير را داد به من وگفت: اين غلام هر چه گفت گوش كن.

    راه افتاديم وآمديم در خانه‏اي كه سه اتاق داشت. غلام در يكي از اتاقها را باز كرد ديدم كه بيست نفر جوان از اولاد حضرت زهرا غل و زنجير به دست و پا داشتند، آنان را سر چاهي آورد و به من گفت: گردن آنان را بزن. گردن آنان را زدم و درچاه ريختم. در اتاق دوم را باز كرد ديدم بيست جوان ديگر از فرزندان زهرا در آن اتاق هستند. كه به دست و پاي آنان نيز غل و زنجير است. سر آنان رانيز زدم و به چاه انداختم. اتاق سوم را باز كرد ديدم بيست نفر پيرمرد ريش سفيد كه آنان نيز از فرزندان زهرا بودند،گردن آنان را نيز يك يك زدم تا نوبت رسيد به آخرين نفر. آن آخري نگاه تندي به من كرده گفت: اگر در روز قيامت مادرم زهرا بگويد چرا ما را كشتي چه جواب مي‏دهي؟ اين جا بود كه بدنم لرزيد،غلام گفت: تو كه كار را تمام كردي چرا معطلي؟ گردن او را هم زدم و سرش را به من داخل چاه انداختم. حال با اين همه جرم و گناه خداوند چگونه مرا مي‏آمرزد[1] ؟!

    آري چنين كساني موفق به توبه نمي‏شوند، اگر موفق شوند خداوند مي‏پذيرد.

    مفسر بزرگ، علامه طباطبائي(ره) جمله‏اي ظريف و لطيف دارد و مي‏فرمايد:«هر توبه‏اي كه از عبد واقع شود، دوتوبه از خدا صادر خواهد شد، چرا كه اول بايد خدا توفيق بدهد تا انسان توبه كند بعد هم توبه‏اش را قبول نمايد، دو توبه از خدا يك توبه از بنده.

    راوي مي‏گويد: خدمت حضرت رضا(ع) آمدم و قضيه را براي آن حضرت نقل كردم. آقا خيلي ناراحت شدند و بعد رو كردند به من و فرمودند:اين حالت ياس از رحمت خدا را كه فلاني پيدا كرده است، گناهش از كشتن شصت سيد بالاتر است.

    حضرت امام(ره) جمله لطيفي داشتند كه فرمودند: خدا چقدر مهربان است، از الطاف خفيه خدا اين است كه براي انسان پيامبر مي‏فرستد، با خرق عادت زير تخت فرعون نطفه موسي منعقد شده و به دست فرعون بزرگ مي‏شود، وقتي جوان شد ده سال زير دست حضرت شعيب تربيتش مي‏كند بعد از طي اين مراحل وي را به پيامبري مبعوث مي‏نمايد معجزه رسايي هم به او مي‏دهد سپس خطاب به او مي‏فرمايد:«اذهب الي فرعون انه طغي»؛[2] وزير و ياور هم برايش تعيين مي‏كند و مي‏فرمايد:«و قولا له قولاً لينا»سفارش فرعون را به موسي مي‏كند كه: اي موسي با زبان خوش ونرم با فرعون حرف بزن و تندي نكن، من دوست دارم او اصلاح شود،توبه كند«يتذكر او يخشي» اين لطف خدا است كه موسي را چهل سال تربيت كرده و پيامبرش مي‏كند تا شايد فرعون به دست او اصلاح شود و توبه كند.

    علماي علم اخلاق براي تصفيه نفس سير و سلوكي دارند و براي اين سير و سلوك منازلي تعيين كرده‏اند ومي‏گويند اگر كسي بخواهد به سوي خدا سير كند و مقام عنداللهي بيابد قدم اول توبه است، واگر كسي توبه واقعي كند در يك لحظه ممكن است راه پنجاه ساله را طي كند.

    مرحوم محقق همداني يكي از علماي علم اخلاق است و شاگردهايي عالي مقام و بزرگي نظير مرحوم قاضي،ملكي،كربلائي و ديگران تحويل جامعه داده‏است، بزرگان مي‏گويند در زمان اين مرحوم(محقق همداني) در نجف شخصي بوده به نام عبد فرار، يعني بنده فراري، آن بعد(به قول امروزي‏ها) آدم لاابالي و لاتي بوده و همه از او مي‏ترسيدند و حتي وقتي وارد صحن مطهر حضرت اميرالمومنين(ع) مي‏شده مردم از ترسشان برايش راه باز مي‏كردند.اين عبد فرار چه كار خوبي كرده بود؟ نمي‏دانم، ولي مسلماً كاري كه مورد رضايت خدا باشد انجام داده بوده است، لذا وقتي وارد صحن شد طبق معمول برايش راه باز كردند، در اين حين مرحوم محقق همداني از آن طرف مي‏آمد، اين بعد وقتي به ايشان ريسد سلام نكرد و راه رفتنش نيز غير عادي بود و مانند انسان‏هاي متكبر با غرور حركت مي‏كرد.مرحوم محقق يك نگاه تندي به او كردند و فرمودند: اسم تو چيست؟ او هم مغرورانه گفت: مرا نمي‏شناسي؟! من عبد فرارم، تا گفت م نعبد فرارم مرحوم محقق فرصت را غنيمت شمرده و جرقه را زدند، فرمودند:«افررت من الله و رسوله؟» از چه كسي فرار كردي؟ از خدا و يا پيامبرش ؟ عبد فرار از همين جا متلاطم شد و به كلي تغيير مسير داد و توبه واقعي كرد.

    از آن به بعد مرتب با خودش زمزمه مي‏كرد:«افررت من الله و رسوله؟» تا اين كه حدود نيمه‏هاي شب در حالي كه اين زمزمه را بر لب داشت جان به جان آفرين تسليم كرد. مرحوم محقق همداني فرمودند كه يكي از اولياي خدا از دنيا رفته است و از مردم خواست كه در تشييع جنازه‏اش شركت كنند.اين عالم بزرگوار جلو افتاد و شاگردانش پشت سرش به سوي خانه عبد فرار راه افتادند.

    محقق با دست خودش او را غسل داد و در دفن او نيز شركت نمود و بالاخره راه چندين ساله را در يك لحظه پيمود.

    روايت داريم كه بنده‏اي زياد گناه كرده بود، به حضرت موسي خطاب شدكه اين مرد را از شهر بيرون كن،حضرت موسي نيز اين دستور را اجرا كرد و او را تبعيد نمود. آن شخص گناه كار در بيابان در اثر مشقت و زجر زياد بسيار ضعيف گرديد و بيماري گريبان گيرش شد. امام صادق(ع) مي‏فرمايد: اين شخص جمله‏اي گفت و آن اين كه:

    يا من له الدنيا و الآخره؛ ارحم من ليس له الدنيا و الآخره؛

    اي كسي كه دنيا و آخرت از آن تو است، رحم كن به كسي كه نه دنيا دارد و نه آخرت.

    اين جملات زيبا را زمزمه كرد و مرد، به موسي خطاب شد كه يكي از اوليا و دوستان ما از دنيا رفت هاست، برو و او را دفن كن.

    حضرت موسي با اصحابش آمدند ديدند كه همان جوان است،گفت: خدايا! تو به من دستور دادي كه اين جوان را تبعيد كنم و من اورا از شهر بيرون كردم، آيا واقعاً اين جوان فاسد بود؟ خطاب شد آري، بد بود اما تحول پيدا كرد وتوبه نمود، نه تنها گناهانش آمرزيده شد كه از اولياي ما گرديد.

     

    پي نوشت ها:

     

    [1]. عيون اخبار الرضا.

    [2]. طه(20)آيه24.

    چاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365